" تفاوت آموزش هنر و هنردرمانی"
.
هنردرمانی، تخصص بیهمتایی است که درک عمیقی از هنر و فرایند خلاقانه را به طور مساوی با فهم اصیل روانشناسی و روانپزشکی ترکیب میکند؛ بنابراین، مشخص شدن تفاوتهای بین هنرمندان و معلمانی که فعالیت های هنری-درمانی میکنند، روانشناسان و مددکارانی که طراحیهایی را در کارشان از مراجع میخواهند، و کسانی که به عنوان هنردرمانگر آموزش میبینند تا کاری مشابه اما با کیفیتی متفاوت ارائه دهند، به نظر ضروری میرسد.
در هر دو زمینهی هنردرمانی و آموزش هنر، مواد یکسان است و رویکردها از باز تا بسیار ساختاریافته گسترش مییابد. حتی کلمات مورد استفادهی یک هنردرمانگر ممکن است از کلماتی که یک معلم یا استاد هنر به کار میبرد، قابل تشخیص نباشد.
در حقیقت تفاوت اصلی که در درون ذهن درمانگر و شرکت کننده است، آشکار نیستند.
هنگامی که یک هنردرمانگر مشغول ارزیابی است، در حقیقت در حال مشاهده با نوعی دید تربیت شدهبالینی و در حال گوش کردن به آنچه که در حال وقوع است، با گوش هایی سازگار به لحاظ روانشناختی میباشد.
وی به تمامی جنبههای رفتار توجه میکند و امیدوار است تا جایی که امکان دارد از طریق ایجاد تعامل فردی، استفاده از مواد هنری و واکنش به تکالیفی که ارائه شدهاند، به درکی کامل دست یابد.
او با استفاده از این سرنخ ها، حداکثر تلاش خود را برای ارزیابی مواردی نظیر جایگاهی که فرد از دیدگاه رشدی در آن قرار دارد، پی بردن به تعارض های اساسی وی و چگونگی فائق آمدن بر این تعارض ها را به کار میبرد.
البته در کلاسهای هنر نیز مواقعی وجود دارد که فعالیت ها چه در سطح رهاسازی و چه در سطح تعمق و تفکر، درمانی میشوند. به همین نحو، در هنردرمانی نیز مواقعی وجود دارد که آنچه انجام میشود اساسا سرگرم کننده و آموزشی است؛ این در جایی است که یادگیری یا سرگرمی برای دقایقی مورد توجه باشد.
تفاوت اصلی در اهداف اساسی بین هنردرمانگر و اساتید هنر است.
هدف عمدهی فعالیت های هنری در هنردرمانی، میبایست درمان باشد، در حالی که در آموزش هنر، هدف یادگیری هنر است.
زمانی که فراهم ساختن فعالیت های هنری با هدف پر کردن موثر اوقات فراغت صورت گیرد، این فعالیت هنردرمانی محسوب نمیشود. حتی اگر در یک بیمارستان روانپزشکی نیز هدف اساسی از فعالیت انجام شده یادگیری مهارتها یا داشتن تجربیات لذتبخش باشد، به طور حتم این کار فعالیتی درمانی است، اما هنردرمانی نیست (روبین، 1396).